رمان کشش عالی پارت دوم


امیدوارم بودم بتونم این خط چشم رو صاف بکشم و کارم
باهاش تموم بشه. باالخره اون رو درست می کنم، بسته ی خط
چشم رو روی کانتر پرت و دوباره و سه باره خودم رو توی
آینه چک می کنم، دستگاه استروفونیکم، پخش صدا، رو
خاموش می کنم و با عجله به سمت راهرو می رم.
مامان روی آخرین پله ایستاده و با دقت تیپم رو از نظر می
گذرونه. لباس رو مرتب می کنم و صاف می ایستم.
می دونم، می دونم! من هجده سالمه و نباید به چیزی که
مادرم فکر می کنه اهمیتی بدم. اما تو توی خونه ی الیس
زندگی نکردی.
مامانم اضطراب داره. نه از اون دسته از نگرانی ها که با
کمی قرص کنترل می شوند. و وقتی که مامان پریشون باشه،
همه با اون رنج زندگی می کنند! فکر می کنم به همین
خاطره که پدرم صبح ها قبل از بیدار شدن اون به سرکار می
ره، در نتیجه مجبور نیست با اون سرو کله بزنه.
مامان می گه:»از شلوارت متنفرم، کمربند رو دوست دارم.«
و با انگشت اشاره به هر کدوم از اون ها اشاره می کنه.
-و اون سر و صدایی که تو به موسیقی گوش می دادی سرم
رو درد اورد. ممنون که خاموشش کردی.
-صبح تو هم بخیر، مامان.
قبل از پایین اومدن از پله ها این رو می گم و بوسه آرومی
روی گونه اش می نشونم. با نزدیک شدن بهش، عطر قوی
مامان بینیم رو می سوزونه. مامان توی لباس تنیس آبی
رنگش خیلی زیبا بنظر می آد. هیچکس نمی تونه بهش اشاره
کنه و ازش انتقاد کنه.
مامان می گه:»مافین مورد عالقه ات رو برای روز اول
مدرسه ات خریدم.«
و کیسه ای رو از پشت سرش بیرون آورد.
می گم:»نه، ممنون.«
به دنبال خواهرم اطراف رو نگاه می کنم.
-شلی کجاست؟
-توی آشپزخونه.
-مراقب جدیدش هنوز اینجاست؟
-اسمش بغداست. و نه. کمتر از یه ساعت دیگه می آد.
-بهش گفتی لباس پشمیش پوستش رو تحریک می کنه؟ و
اینکه موهاش رو می کشه؟
اون همیشه با رفتار های عصبیش آزردگی و سوزش ناشی
از حس پشم روی پوستش رو نشون می ده. کشیدن موهاش
یه چیز جدیده و به بالیای کوچک اشاره می کنه. فاجعه های
خونه ی من تقریبا مثل یه ماشین خرابه، پس دوری از اونها
واجبه.
-آره. و آره. امروز صبح از عصبانیتم بهش گفتم، بریتنی.
اگه به کارهاش ادامه بده مجبوریم پرستار دیگه ای براش پیدا
کنیم.
به سمت آشپزخونه می رم، نمی خوام به ادامه ی حرف های
مادرم و نظریه هاش درمورد چرایی ضربه های خشن شلی
گوش بدم.
شلی روی صندلی چرخدارش نشسته و مشغول خوردن غذای
مخلوط مخصوصشه. چون خواهرم حتی در سن بیست
سالگی مثل مردم توانایی جویدن و بلعیدن غذا رو بدون
محدودیت های فیزیکی نداره.
در حقیقت، غذاها راهشون رو به روی چونه، لب ها و گونه
هاش پیدا می کنند.
-سالم شلی. دانلود رمان
به سمتش خم می شم و صورتش رو با دستمال سینه تمیز می
کنم.
-امروز روز اول مدرسه است. برام آرزوی موفقیت کن.
شلی دست هاش رو باز می کنه و لبخند کجی بهم می زنه.
لبخندی که من عاشقشم.
ازش می پرسم:»می خوای بغلم کنی؟«
اما می دونم می خواد.
دکترها همیشه بهمون می گن هر چه شلی تعامالت بیشتری
داشته باشه، بهتر می شه.

[ بازدید : 139 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 15 اسفند 1398 ] [ 17:27 ] [ رمان ]

رمان کشش عالی


همه می دونند من بی نقصم. زندگیم عالیه. لباس هام عالی

اند. حتی خانواده ام هم عالیه.

و با اینکه این یه دروغ کامله، من سعی کرده ام تا ظاهرم رو

حفظ کنم. در حقیقت، اگه این لو بره، تموم تصویر، عالی،

من نابود می شه.

جلوی آیینه ی توالتم ایستاده ام و در حالی که صدای موسیقی

از بلندگو ها پخش می شن سومین خط کجی که زیر چشم هام

کشیده بودم رو پاک می کنم.

دست هام می لرزند، لعنت!

شروع سال تحصیلی دبیرستان و دیدار دوست پسرم بعد از یه

تابستون نمی تونه اونقدرها سخت باشه، اما شروعی منحوس

برای من خواهد بود.

اول از همه، دود از دستگاه فرموم بلند شد و جام رحمت رو

سر کشید. بعد، دکمهی پیراهن مورد عالقه ام یکهو گم شد.

حاال، خط چشمم تصمیم گرفته که خودش مغز هوشمند

خودش باشه و راه خودش رو بره! اگر توی این موضوع

حق انتخابی داشتم، توی تخت راحتم می موندم و کل روز رو

کلوچه ی داغ می خوردم. دانلود رمان

-بریت، بیا پایین.

صدای ضعیف فریاد مامانم رو از راهروی خونه می شنوم.

غریزهی اولم نادیده گرفتنه اونه، این کار هیچ سودی به من

نمی رسونه، به جز اینکه باعث سردرد و فریاد های بیشتر

اون می شه.

-یه ثانیه ی دیگه اونجام.


[ بازدید : 357 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 15 اسفند 1398 ] [ 17:26 ] [ رمان ]

دانلود رمان دزیره


رمان دزیره
رمان دزیره

دانلود رمان دزیره جلد یک و دو اثر آن ماری سلینکو با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی اوژنی دزیره کلاری ملقب به دزیدریا ملکه سوئد و نروژ، فرزند فرانسیس کلاری تاجر ثروتمند ابریشم در قرن هیجدهم ( هشتم نوامبر سال 1377 میلادی ) در شهر پدری اش مارسی فرانسه چشم به جهان گشود و طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت و برادرش آشنا می شود ...

خلاصه رمان دزیره

ناپلئون که در آن دوره یک ارتشی ساده و فقیر بود علاقه مند دزیره می شود و مصادف با سال 1794 با هم نامزد می شوند و دو سال بعد ناپلئون بدون دزیره راهی فرانسه و آنجا با یک بیوه ی سرشناس به نام ژوزفین دوبوهارنه با این نظریه که می تواند رشد و ترقی کند ازدواج می کند .

دزیره بعد از مدتی بی بی خبری تصمیم به رفتن به فرانسه می گیرد و در جشن نامزدی ناپلئون و ژوزفین سر می رسد و با پرتاب ظرفی به سمت ژوزفین مجلس را به نیست خودکشی ترک می کند .

در آن مهمانی مردی با نام ژنرال ژان باتیست برنادوت با تصور اینکه ناپلئون از سادگی دزیره سواستفاده کرده مانع از خودکشی او می شود و چندی بعد با وی ازدواج می کند.

ژان باتیست که مردی کار آزموده و با تجربه بود و افتخارات و پیروزی های متعددی داشت توسط مجلس ملی سوئد ولایتعهد برگزیده و در سال 1810 رسما پادشاه می شود ... دزیره در سال 1829 تاج گذاری و رسما ملکه کشور سوئد شد و ...

قهرمان اصلی این رمان برناردین اوژنی دزیره می باشد و قابل ذکر است که این رمان جزو ده رمان برتر دنیاست که به فارسی ترجمه گردیده است و به شدت پیشنهاد می شود از دست ندهید و نظراتتان را با ما در میان بگذارید

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان دزیره


[ بازدید : 81 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 17 دی 1398 ] [ 2:05 ] [ رمان ]

دانلود رمان پر


رمان پر
رمان پر

دانلود رمان پر اثر شارلوت مری ماتیسن با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی کارمند اداره بیمه راجر دالتون است که در پی مرگ مشکوک یکی از مشتریان جهت صحت ماجرا با عنوان بازرس پلیس به منزل مقتول رفته و او که متاهل است علیرغم داشتن زن و فرزند شانزده ساله ای دلباخته دختر دزد و بیوه ای به نام ماویس می شود و چون صدای خوبی دارد زن را به خوانندگی تشویق می کند و راجر که توان پرداخت هزینه آموزش خوانندگی را ندارد دست به اختلاس و دزدی از اداره می زند و بعد از سه سال حبس اکنون ماویس هم یک خواننده سرشناس شده و ...

خلاصه رمان پر

صورتش جوان و جذاب بود! کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان خوشبخت نشان میداد ... او بنا به رای دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود ... هر کس دیگری بجای او بود خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره آرام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوی زندانی میبرند که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشد در آن بگذراند .

با این حال باز هم خود را خوشبخت میدانست تلاش قضات دادگاه برای کشف محل اخفا طریقه ی مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی نیست به جایی نرسید آنها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده ؟

او همواره ساکت و ارام بود و جز در مواردی که مایل بود به هیچکدام از پرسش های قضات جواب نمیداد و همین سکوت و آرامش مداومش بود که تمام قاضیان دادگاه او را لجباز و احمق تصور کردند من همه ی این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از آن جریان گذشت تا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.

روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم، با او همکلاسی بودم ... آشنایی من و او از پشت میز و نیمکت های مدرسه شروع شده بود ... یادم نمی آیدکه کلاس چندم بودم او را به خاطر داشتن صدای زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگری به کلیسا میرفت و آواز میخواند.

ولی پس از آن به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم و با وجودی که یکی دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود ... روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند اما من نقطه ی مقابل او بودم.

در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم، نمی دانم چرا پس از چند سالحرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوری که ...

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان پر


[ بازدید : 97 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 17 دی 1398 ] [ 2:05 ] [ رمان ]

خواندن رمان چه تاثيری بر زندگی انسان می گذارد؟


7 تاثیر شگفت انگیز رمان خواندن بر زندگی


بی شک همه قبول دارند خواندن رمان تاثیر به سزایی بر انسان دارد. ولی ادبیات داستانی نقش مهمی بر ذهن انسان و حتی زندگی او دارد. خواندن کتاب باعث می شود همدلی انسان ها بیشتر شود.


در سال های گذشته پکیجی از پژوهش ها در مورد خواندن رمان فیکشن نشان می دهد که این طور کتاب ها قدرت همدلی انسان ها را بالاتر می برد. عصب شناسان نیز بر این باور هستند که زمانی انسان این طور کتاب ها را می خواند بر روی عصب مغز که مرتبط با همدلی است، تاثیر مهمی می گذارد.


این پژوهش ها نشان می دهد با خواندن این نوع رمان ها می توانید چیزی را تجربه کنید که گویا در واقعیت برای شما اتفاق افتاده است. البته تحقیقات نشان نداده است که کسانی که داستان می خوانند بی شک افراد دلسوزی هستند.


ادبیات داستان این فرصت را به شما می دهد تا بتوانید تغییر را پیش روی خود قرار دهید


اگر طرفدار پروپاقرص ادبیات تخیلی هستید باید بگوییم که این ژانر به شما این فرصت را می دهد تا با گجت های جدید آشنا شوید که در آینده به واقعیت تبدیل می شوند. به طورکل ادبیات تخیلی ذهن شما را برای رویارویی با آینده اماده می کند. البته تغییر دادن افکار تنها با رمان های تخیلی به وجود نمی آید.


یک اصل مهم برای داشتن رمان خوب اتفاقاتی است که برای کاراکتر داستان در طول مسیر اتفاق می افتد. شخصیت ها در داستان پیروز می شوند، شکست می خورند و حتی با موقعیت های تازه روبرو می شوند. با خواندن این طور داستان ها به صورت غیر ارادی به تغییر اندیشه خود نیز فکر خواهیم کرد. ما می دانیم تغییر اجتناب ناپذیر است و بهتر است با آن کنار بیاییم.


در ادامه به تاثیرخواندن رمان بر زندگی انسان می پردازیم:


1 - همزاد پنداری


ما با کاراکترهای رمان همزاد پنداری می کنیم. خود را در موقعیت کاراکترهای داستان می گذاریم و با آن ها شاد می شویم و یا غمگین می شویم. حتی از خود می پرسیم با اتفاقی که به وجود آمده باید چطور عکس العملی از خودمان نشان دهیم. در آخر داستان ما در موقعیت جدیدی قرار خواهد گرفت تا بتوانیم طوردیگری به دنیا نگاه کنیم. ما در هر برهه ای نظاره گر تغییر کاراکترها هستیم و حتی حس همزاد پنداری ما با این تغییر و تحولات عوض می شود.


2 - تمرین خودکاوی و خودشناسی


خواندن داستان زمانی برای بررسی خود است. ما در آینه نظاره گر کاراکترهای خود هستیم. به طوری که در آینه دیگری خود را می توانیم واضح تر ببنیم و حتی نقاط مثبت و منفی خود را بیشتر بشناسیم. برای مثال رمان «بی نام» به نویسندگی جاشوا فریس رمنی که خود را در مقابل دیدگان خواننده قرار می دهد که خود را اسیر زندگی ماشینی کرده است.


3 - لذت تخیل و رویاپردازی


آلبرت انیشتین معتقد است: «تخیل مهم تر از دانش است». همه ی دستاوردهای زندگی انسان ها ناشی از تخیل است که آن ها را جدی گرفته اند. داستان از طرفی حاصل تخیل نویسنده به حساب می آید و از طرف دیگر مولد تخیل در ذهن خواننده است. پس خیال در رمان هم فرآیند است و هم فرآورده.


ما با خواندن رمان قدرت تخیل خود را افزایش می دهیم زیرا هر چقدر داستان بخوانیم بیشتر تصور می کنیم. گوستاو فلوبر در نامه ای به نزدیکانش می گوید: «کار نوشتن بسیار لذت بخش و عالی است، همین که در داستان خودت نباشی ولی در تک تک ماجرا حضور داشته باشی بسیار هیجان انگیز است.»


4 - شکستن کلیشه ها


کلیشه های ذهنی جزو موانع اگاهی رهایی بخش به حساب می ایند. کلیشه ها باعث می شوند ذهن انسان منجمد شود و فرصت شناختن را از او بگیرد. با کمک داستان می توانیم کلیشه ها را از بین ببریم و هوایی تازه برای تنفس به وجود آوریم. وقتی که نویسنده ذهن کاراکتر را جستجو می کند و آن چیزی که در دل است را روشن می کند، این جاست که انسان در درست بودن کلیشه ها به شک دچار می شود.


5 - فرصتی برای مرور تاریخ


درست است که رمان تاریخی جزو رمان به حساب می آید، ولی همه ی آن ها تاریخی به حساب می آیند. بی شک داستان هر چه باشد چه در رمان و چه در شکل های ادبیاتی دیگر مربوط به گذشته است. شباهت داشتن دو لغت story و history که لغت اول به معنی داستان و لغت دوم به معنی تاریخ است، گواهی بر این منظر از نگاه زبان شناختی می باشد.


6 - فرار از ملال


ملال همیشه در کنار ما است. اگر درنگ کنیم ما را از بین می برد و عمرمان را نابود می کند. یکی از راه هایی که می توانیم از ملال دوری کنیم خواندن رمان است. با خواندن رمان یکنواختی ها از بین می رود و می توانیم وارد بخش تازه ای شویم. انگار با این کار می توانیم با انسان های جدید روبرو شویم و با ان ها صحبت می کنیم و از زندگی پر پیچ و خم آن ها می شنویم. به مراتب یک رمان خوب می تواند به زندگی طراوت بدهد و تا مدتی کم ما را از ملال دور کند.


7 - امید آفرینی و الهام بخشی


اکثر رمان ها به طوری زیبا الهام بخش هستند. وقتی که خواننده از دور نظاره گر زندگی کاراکترها می نشیند به خوبی متوجه می شود که روزگار بر پایه یک مدار نمی چرخد. با اتفاقاتی که رخ می دهد راه زندگی عوض می شوند. مبارزه کردن کاراکترها جزوی از امید آفرینی به حساب می آیند. بی شک خواندن رمان جزو یکی از راه های «کتاب درمانی» به حساب می آید. زیرا رمان این امکان را به خواننده می دهد تا به یک آرامش عمیق برسند.


سخن پایانی


انسان هایی که دوست دارند رمان عاشقانه بخوانند بی شک از یک نعمت الهی برخوردار هستند، زیرا خواندن رمان باعث می شود رنگ و بوی تازه ای به زندگی یکنواخت بدهیم. رمان ها به انسان ها می آموزند همان طور که انسان ها به هم شباهت دارند با هم متفاوت نیز هستند. در آخر باید بگوییم که رمان خواندن ما را از کلیشه ها دور می کنند و به ما خلاقیت می دهد، پس رمان بخوانید.


[ بازدید : 99 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 10 دی 1398 ] [ 13:02 ] [ رمان ]

فواید خواندن رمان چیست؟


خواندن رمان باعث می شود یک نوع دیگر از زندگی را بیاموزیم. هر رمانی می تواند ما را به سمت زندگی جدیدی هدایت کند و در تازه ای برای ما باز کند که شاید از آن اطلاعی نداشته ایم. برخی معتقد هستند که خواندن رمان به مراتب از فیلم و موسیقی و یا تئاتر برای ما بهتر است.

اگر دانلود رمان و یا داستان، تبدیل به عادت روتین زندگی ما شود، می تواند قدم بزرگی برای رسیدن به خود شکوفایی باشد. می توان از بین تمام قالب های ادبی رمان را از همه مهم تر دانست. رمان ها می توانند به ما بیاموزند چطور به زندگی خود رنگ و بوی بهتری ببخشیم. رمان واقعیت ها را نشان می دهد و می آموزد که همه انسان ها در کنار شباهت هایی که به هم دارند، با هم نیز متفاوت هستند. نکته مهم این است که این تفاوت ها بشناسیم.

مهم ترین مزیت رمان این است که مارا بی واسطه به اصلی ترین مسائل وجودی روبرو می کند. همه امور انسان اعم از ترس، امید، شادی، خشم، نگرانی، نفرت، آرزو و... در رمان به زبان ساده تر بیان می شود. و به همین علت رمان تمام زاویه های روح را باز می کند.

رمان خواندن چه فوایدی دارد؟

یکی از لذت های خواندن رمان خیال پردازی است

انیشتین معتقد است تخیل از دانش برای انسان مهم تر است و بیشتر اختراعات در تکنولوژی حاصل تخیلات انسان ها بوده که به حقیقت تبدیل شده است. رمان دو کار را انجام می دهد:

1 - محصول رویاهای نویسنده است

2 - رویا را در ذهن خواننده به دنیا می آورد و تولید می کند

به همین علت می توان تخیل را در رمان هم فرآیند دانست و هم فرآورده. رمان قدرت تخیل را در انسان افزایش می دهد. زیرا با خواندن داستان آن را تجسم می کنیم و در نتیجه تخیل ما قوی تر می شود.

می توانید با شخصیت های داستان همزاد پنداری کنید

گوستا فلوبر معتقد است: «نوشتن کار هیجان انگیزی است. این که خود در داستان ها حضور نداشته باشید، ولی در جریان داستان قرار بگیرید بسیار هیجان انگیز است. مثلا دیروز سوار موتور در خیابان بودم. یک روز زمستانی بود. برف می بارید و هوا بسیار سرد بود. در این داستان هم موتور بودم، هم برف بودم و هم کلماتی که به زبان می آوردند بودم»

کار دیگر رمان، همزاد پنداری با داستان است. در داستان احساس می کنیم یکی از کارکترهای داستان هستیم و حتی بعد از اتمام رمان با او همرا هستیم. با او شاد یا ناراحت می شویم.

رمان به مرور شما را مجبور به کنش و واکنش می کند

به طوری که حس می کنیم این رمان سرنوشت ماست و ما نقش اول رمان هستیم. به همین خاطر می گویند رمان سرنوشت انسان را در موقعیت های گوناگون جلوی چشم هایتان می آورند.

احساس و عواطفی که در رمان وجود دارد باعث می شود حس همزاد پنداری در شما شعله بگیرد. نمی شود رمان «آس و پاس ها« به نویسندگی جورج اورول را بخوانیم و خود را در گرسنگی و بدبختی نگذاریم، حتی برای چند ساعت.

نمی شود رمان «آخرین روز یک محکوم» به نویسندگی ویکتور هوگو را بخوانیم و آن نگرانی های قبل از اعدام را نداشته باشیم.

نمی شود رمان «زن سی ساله» به نویسندگی دوبالزاک را بخوانیم، ولی ناراحتی ها و ناکامی های زندگی زناشویی را در خود احساس نکنیم.

نمی شود رمان «مرگ ایوان ایلیچ» به نویسندگی تولستوی را بخوانیم و ترس از مرگ را تجربه نکنیم. در این رمان وقتی می بینیم مرگ به ما خیره می شود، دیگر چیزی مانع نگاه ما به مرگ نمی شود و چیزی نیست که ما بتوانیم پشت آن پنهان شویم.

نمی شود رمان «مرد زیر زمینی» به نویسندگی داستایفسکی را بخوانیم و درد و مصیبتی که به انسان وارد شده را نبینیم و نشنویم.

نمی شود «جنایت و مکافات» را خواند و درگیر اخلاق نشد. آن زمانی که وجدان از بین می رود و تضاد درونی نقش اول جنایی رمان یعنی «راسکول نیکف» ما را به جایی می برد که درماندگی و رنج گناه را به دوش خواهیم کشید.

نمی شود «خاطرات خانه اموات» به نویسندگی داستایوفسکی را خواند و خود را به اردوگاه اجباری در سیبری نبرد. اردوگاهی که در آن گرسنگی، ستم و بی اعدالتی موج می زد. داستان داستایوفسکی شرایط بد و خرابی را ترسیم می کند تا به انسان بیاموزد داستان آن چیزی که در رمان ها می نویسند نیست. داستان یعنی انسان ها به دنیا می آیند، درد می کشند و در آخر می میرند.

انسانیت را در درون شما بیدار می کند

مگر امکان دارد داستان «قدیس مانوئل نیکوکار شهید» به نویسندگی اونامونو را خواند و متوجه نشد که کشیشی که تمام عمر خود را خدمت مردم می گذارد، چه رنج هایی را می کشد. همه عمر خود را صرف خیرخواهی می گذراند، آشتی دادن فرزندان با پدر و مادرهایشان، ازدواج های زنان و مردان و از همه مهم تر تسلی دادن کسی که در حال مرگ است.

اما همین کشیشی که کارهای خیر انجام می دهد خود از درون دچار تعارض هایی می بیند که جان او را از بین می برد. همین کشیشی که همه عمر خود را در فرازو نشیب طی کرده است مانند یک مسافر حیران زده و پریشان است که زمانی که دعا می خواند و به این آیه می رسد که من به رستاخیز بدن ها و حیات ابد ایمان دارم. صدای خود را کم می کند و رو به خاموشی و فراموشی می رود. حکایت مانوئل نیکوکار شهید را نمی توان خواند و این تردید را متوجه نشد.

نشان دادن عواطف در رمان ها اهمیت فراوانی دارد

رمان «کافکا در کرانه» به نویسندگی هاروکی موراکامی این نویسنده ژاپنی، شاهکاری است که اطلاعات گوناگونی در مورد جامعه ژاپن را در رمان خود آورده است. با خواندن این رمان هم روایت داستان را جلو می بریم و هم با اطلاعات ژاپن مواجه هستیم.

رمان باعث می شود الگو ای ذهنی از بین برود. یکی از اصلی ترین مانع اگاهی دوری از الگوها هستند. الگوها منشا تعصب هستند. ولی با کمک رمان می توانیم قسمتی از این الگوها را از بین ببریم. زمانی که نویسنده کارکترهای رمانش را مورد تحقیق قرار می دهد و آنچه در دلشان نهفته است را آشکار می کند. انسان هایی که رمان می خوانند در تشخیص مساوات و داوری بیشتر تامل می کنند. ولی کسانی که رمان نمی خوانند خیلی راحت انسان ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم می کنند.

دوستان عزیز حال که با فواید زمان خواندن آشنا شدید، به شما توصیه می کنیم که این کار را هرگز ترک نکنید.


[ بازدید : 74 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 10 دی 1398 ] [ 12:58 ] [ رمان ]

دانلود رمان نجوای شیطان


رمان نجوای شیطان
رمان نجوای شیطان

دانلود رمان نجوای شیطان اثر سپیده فرهادی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

گویند مرا خلق کردند از استخوان دنده چپ مردی به اسم آدم ، حوایم نامیدند یعنی زندگی ، تا در کنار آدم یعنی انسان همگام و یار باشم ، گویند میوه سیب را من خوردم ، شاید هم گندم را و مرا به سقوط انسان از بهشت متهم می نمایند ، بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمان شان باز گردید مرا دیدند ، مرا در برگ ها پیچیدند مرا پیچیدند در برگ ها تا شاید راه خلاصی را از فجورم پیدا کنند ، آل انسان زاده منست ، من ، حوا ، فریب خورده شیطان …

خلاصه رمان نجوای شیطان

چکه های آب سرگردون روی پوست تنم سر می خوردن و به سمت پایین می رفتن … چشمام بسته بود … سردم شده بود اما داشتم بازم مثل همیشه لجاجت می کردم … نمیخواستم چشمامو باز کنم … باید این سر درد لعنتی رو یه جوری آرومش می کردم … حتی به قیمت سرما خوردگی فردا … حرفای مریم بدجور توی سرم می کوبید … بالاخره لرزش کار دستم داد و با یه نفس بلند خودمو از زیر آب بیرون کشیدم … شیر آبو بستم و توی آینه روی در به خودم نگاه کردم.

رنگ لبام به کبودی می زد … غبغبم بالا و پایین شد … با دستام موهای مشکیم رو از دور صورتم جمع کردم و با نفرت چشمامو از آینه گرفتم … حوله حمومم رو پیچیدم دور خودم و یه نفس عمیق کشیدم … انگاری سر دردم کمتر شده بود … بدون اینکه برق اتاق خوابو روشن کنم وارد شدم … در بالکن باز بود … سوز می اومد داخل .

نمیدونم امشب چرا اینقدر سردم بود … توی تابستون و این سوز سرما یه مقدار عجیب بود … سایه شکن کنار تخت خواب روشن بود … چشمم به پاتختی و عکس خودم و بهنام افتاد … به سرعت برق نگامو از عکسا گرفتم و به سمت بالکن رفتم … هیس … صدات در نیاد وگرنه خونت پای خودته … بدنم قفل شد … یه چیزی مثل یه سکته ناگهانی گلومو چسبید … انگار بختک افتاده بود روی تنم. بسم ا…

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان نجوای شیطان


[ بازدید : 117 ] [ امتیاز : 2 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 10 دی 1398 ] [ 12:32 ] [ رمان ]

دانلود رمان باور آفتاب


رمان باور آفتاب
رمان باور آفتاب

دانلود رمان باور آفتاب اثر فهیمه رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

از سرای کلاه فرنگی تا کوچه هشت پله چهار باغ مسافت بود ، این کوچه درست برابر میدان روستا و شروعش از نبش دکان خواربار فروشی مش نقی و تا کمرکش ادامه پیدا می کرد ، اولین خانه کاه گلی با سر در فرو ریخته وابسته به او و خانواده هشت نفره اش بود ، در روستا خبرپراکنی بود که مش نقی با به دنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده ، همسایگان آرزو می کردند که …

خلاصه رمان باور آفتاب

همساده ها امید داشتند که خدا به مش نقی فرزندان دیگری نیز بدهد تا این کوچه خاکی که بارش اولین باران گلزار میشد شکل و قیافه بگیرد و اگر چنین میشد از همه کوچه های روستا زیباتر میشد.

حلیمه خانم همسر او به زنان و دختران روستا درس قالیبافی و نقشه خوانی یاد می داد … او از این راه درآمد خوبی برای خود کسب می کرد …سال گذشته که به سفر حج رفته بود همه می دانستند که از دست رنج خود توانسته راهی خانه خدا شود و از مکنت و مال مش نقی ریالی کم نشده.

گرچه مش نقی مورد احترام تمام اهالی و به نکونامی و خیرخواهی شهرت داشت … اما سعی و تلاش حلیمه خانم نیز مورد توجه مردم بود … مخصوصا تدریس قرآن که اکثر زنان روستا عم جزء را از او یاد گرفته و سواد قرآنی پیدا کرده بودند … چهار پسر و چهار دختر ثمره ازدواج حلیمه خانم با مش نقی بود که از تعداد پسران تنها یکی در …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان باور آفتاب


[ بازدید : 69 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 10 دی 1398 ] [ 12:31 ] [ رمان ]

دانلود رمان غوغای همیشه


رمان غوغای همیشه
رمان غوغای همیشه

دانلود رمان غوغای همیشه اثر ساناز فرجی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان خارق العاده دختری به نام مایاست که در یک خانواده با آرامش زندگی می کند ، اما به دلیل ورشکته شدن پدرش و ناسازگاری که پدر و مادرش با هم پیدا می کنند زندگیشان گرفتار دگرگونی هایی می شود و مادرش تصمیم می گیرد از ایران برود و …

خلاصه رمان غوغای همیشه

نوشته پشت جلد کتاب:

دریغ و صد افسوس که نمی دانی اگر لحظه ای، (فقط لجظه ای به آنچه عمر از دست رفتۀ من در این سالها بوده است) بنگری زندگی برایت رنگ دیگر می یابد … من همواره فاصلۀ میان دو نسل بوده ام و از هر دو سو فراموش شده ام … من نه لذت فرزند بودن را حس کرده ام و نه مادر بودن برایم توأم با آرامش بوده است. دریغ … و هزار افسوس که نمی دانی …

از آژانس هواپیمایی که بیرون اومدم ساعت ده صبح بود … تقریبا چهار ساعت وقت آزاد داشتم … خودم رو به نوشیدن قهوه دعوت کردم … البته بعد از خرید! به پیچ خیابون که رسیدم نگاهم مثل همیشه بلافاصله به تابلوی فروشگاه ایرانی افتاد … سوپر پارسیان توی این خیابون شلوغ و پر رفت و آمد وسط شهر جلب توجه ترین مغازه به نظر می رسید.

با خودم گفتم : اگه اکثر ایرانی ها خصوصیات اخلاقی شون هم مثل مغز اقتصادی شون بر جسته و چشم گیر بود چقدر عالی می شد ! یاد رویا افتادم … بعد یاد مامانی که می گفت : آدم اگه بلیط مسابقه ی کاراته بگیره بهتره تا دیسکوی ایرانی … تصویر مامان رو با سماجت توی مغزم نگه داشتم تا نگاهم به پیرهنی که مدتها بود از پشت ویترین یک مغازه بهم چشمک می زد و هنوز نتونسته بودم خودم رو از بابت قیمت بالایی که داشت راضی کنم نیفته …

در آخرین لحظه نگاهم بهش افتاد و برای هزارمین بار سعی کردم خودم رو قانع کنم … کدوم آدم احمقی این همه پول پای یه همچین پیرهنی میده … مثلا پیروز شدم چون یکی تو دلم جواب داد … آره والا، خودت هزار تاش رو داری … از این قشنگ تر … از این … رفتم توی مغازه ی ایرانی و زیر لب غریدم … هیچ کدوم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان غوغای همیشه


[ بازدید : 66 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 10 دی 1398 ] [ 12:30 ] [ رمان ]

دانلود رمان رقص مرگ


رمان رقص مرگ
رمان رقص مرگ

دانلود رمان رقص مرگ اثر نگار مرادی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان رمان راجب آرزو دختری است که با نگاه به قاب عکس روی دیوار به خاطرات شانزده سالگی خود وقتی کنار پدر و مادرش حس خوشبخت ترین دختر دنیا را داشت …

خلاصه رمان رقص مرگ

بالاخره از تصویر خودم تو آینه دل کندم و از اتاق بیرون اومدم با دیدن پله ها به سرم زد روی نرده ها سوار شم و تا پایین یه سرسره بازی حسابی کنم اما چون اصلا حوصله ی غرغرهای مامان رونداشتم خانومانه و آروم از پله ها پایین اومدم و یه راست به سمت آشپزخانه رفتم مامان بادیدنم لبخند مهربونی زد و گفت :

صبح بخیر ، فکر میکردم امروز تا لنگ ظهر بخوابی چیشده خانم سحرخیز شده وبه جای نرده ازپله ها پایین اومده؟با یادآوری خواب نیمه کاره ام بی حوصله گفتم : صبح شما هم بخیر ، درضمن گفتم بانرده ها بیام بازم بهم گیر میدین که تو دیگه بزرگ شدی و الان 16 سالته و فردا پس فردا میری دانشگاه و بعدم ازدواج میکنی و بعدم خودت مادر میشی وقتی بچت …

هم سن خودت شد اون موقع همین کارارو باهات میکنه تا بفهمی من چی میکشم و … با ورود بابا به آشپز خونه حرفمو نیمه کاره گذاشتم از جا بلند شدم و لپ های زبرش رو بوسیدم و گفتم :صبح بخیر بابا جونم …

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان رقص مرگ


[ بازدید : 179 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 10 دی 1398 ] [ 12:20 ] [ رمان ]
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]